[۱۰۱] این مناسبت در بین بهائیان به عید رضوان شناخته میشود.[۱۰۲] اکثر بابیان به او ایمان آورده و زان پس بهائی نامیده شدند.[۱۰۳][۱۰۴] احتمالاً چون هنوز سال ۱۲۸۰ هجری آغاز نشده بود، بهاءالله اعلام نوشتاری دعوتش را حدود یک سال به تأخیر انداخت.[۶]
"صفر اعتراضات" يثير التساؤلات في ليلة الإذلال التاريخي لإيران
وأكدت المصادر أن اطلاق عبد الحسين المحكوم بالسجن جاء نتيجة تدخل جهات سياسية مارست ضغوطاً في سبيل اطلاقه بحجة عدم كفاية الأدلة ضده كما نقل عنها موقع "هاف بوست العراقي" في تقرير تابعاته "ايلاف".
بهاءالله آثاری هم به زبان فارسی سره دارد که کلمات عربی در آن دیده نمیشود. مخاطب این آثار زرتشتیان و بهائیانی بودند که پیشینه دینی زرتشتی داشتند.[۲۱۱]
نوزده سال بعد از آغاز دعوت باب، در اول اردیبهشت ۱۲۴۲ ش. برابر با ۲۱ آوریل ۱۸۶۳ قبل از حرکت به استانبول بهاءالله و همراهانش برای دوازده روز در باغ نجیب پاشا در حومه بغداد اقامت کردند. در این مکان بود که بهاءالله به بابیان حاضر اعلان کرد که او پیامآور الهی و همان من یظهره الله یا موعودی است که باب به آمدنش وعده داده است.[۴۰][۱۰۰] علاوه بر این بهاءالله در این گردهمایی بر وحدت نوع انسان، شمول گرایی آئین جدید، نفی کامل خشونت و جهاد و اینکه دوره دیانت او دستکم هزار است تأکید کرد.
بهاءالله رسالت خود را با نوشتن نامه به سران کشورهای مختلف به صورت عمومی اعلام نمود. در این نامهها بهاءالله خود را موعود تمامی ادیان نامید و سران کشورها را دعوت کرد تا با ایجاد امنیت جمعی، خلع سلاح بینالمللی، و ایجاد یک جامعه متحد جهانی به صلح عمومی دست یابند. او همچنین در این نامهها بر لزوم دموکراسی، جدایی دین از سیاست، حکمرانی قانون، تساوی و رواداری دینی تأکید کرد.
میرزا حسینعلی اگرچه از نخستین پیروانِ باب بود، با بابیهای دیگر متفاوت بود از این نظر که بیشتر آشناها و ارتباطاتش با درباریان بود و نه علمای شیعه و هستهٔ اصلی جنبش بابیه.[۲۲]: ۴۹۸ میرزا حسینعلی از مقام و ارتباطات خود در تهران نهتنها برای تبلیغ بابیت، بلکه برای محافظت از همکیشان خود نیز استفاده کرد. از جمله کمک به چند بابی که در قزوین دستگیر شده و به تهران آورده شده بودند، که خود باعث زندانی شدن خود او گشت. پس از آزادی از حبس چند روزه تصمیم گرفت ترتیبی برای خلاصی قرةالعین، از بابی های سرشناس قزوین که گرفتار مشکل خطرناکی در آنجا شده بود بدهد.[۵۹] سه سال بعد بهاءالله به همراه برادرش میرزا یحیی و هفتادونه نفر دیگر در گردهمایی بَدَشت شرکت کرد و در ۲۱ روز کنفرانس میزبان آن بود.[۶۰] او در این گردهمایی نقشی بی سر و صدا داشت؛ برای شرکتکنندگان باغهایی اجاره نمود و برای برخی از بابیان نامهایی که نمایانگر صفات الهی بودند انتخاب کرد.
بهاءالله برای حفظ وحدت جامعه بهائی، و جلوگیری از انشقاق، اصلی را بنا نهاد که با عنوان عهد و میثاق شناخته میشود.[۱۹۸] بر طبق این اصل او چگونگی تداوم جریان هدایت، مسئلهٔ جانشینی و توضیح و تبیین آثار خود را با دستورالعملهای صریح، روشن و کتبی مشخص نمود.[۱۹۸][۱۹۹] بر اساس این اصل بهاءالله مسئولیت هدایت و رهبری جامعه را پس از خود بهاء كي كارد به پسر ارشدش، عبدالبهاء، سپرد سپس بنا به وصیت عبدالبهاء در الواح وصایا این مسئولیت به شوقی افندی، نوهٔ عبدالبهاء، و در نهایت همانطور که بهاءالله و جانشینانش مشخص کرده بودند به بیتالعدل اعظم مُحوّل شد.
بهاء عبدالحسين ليس مجرد رجل أعمال ناجح؛ إنه رمز للإبداع والتفاني. تتمحور قصة نجاحه حول تأسيس وإدارة شركة “بهاء كي كارد”، التي أصبحت نموذجاً للشركات الناجحة في العراق.
اینها اصول لازم برای رسیدن به وحدت نوع بشر است که با دغدغههای ناسیونالیستی و اتحادِ محدودِ امپریالیسمِ اروپاییِ متفکران غربیِ همعصرِ بهاءالله تفاوتهای اساسی دارد.[۱۳۶] در اندیشه بهاءالله از آنجا که بشر حقیقتی زنده و بهم تنیده دارد موسسات بشری، اصول فرهنگی، هنجارها، مفاهیم عدالت و برابری باید در سطحی جهانی تعریف شوند.[۱۳۷] فیلسوفان عصر روشنگری علیه این نظریه سنتیِ دین که چون مشیت الهی تغییر نمیکند پس نظم اجتماعی بشر نیز نباید تغییر کند و اینکه از دین برای تحکیم سنت و مقاومت در برابر پویایی و مقتضیات تاریخ استفاده شده، شوریدند. نظر بهاءالله اما دقیقاً عکس این است. بهاءالله بر اصل سیر تکاملی ادیان تأکید میکند: آموزههای دین با ظهور پی در پی ادیان بنا بر نیازها و شرایط بشر تجدید میشوند و تغییر میکنند. ظهور هر دین جدیدی بشر را به مرحله بعدی تکامل جمعی او هدایت میکند. دین به جای اینکه متصلب و غیرقابل تغییر باشد منبع پیشرفت و پویاییِ اجتماعی و معنوی بشر است. در این دیدگاه مشیت الهی بر حرکت بشر به سوی وحدت و پیشرفتی روزافزون استوار است و نقش دین ایجاد تمدنی پیوسته در حال پیشرفت است.[۱۳۸]
در ۱۲۵۵ خورشیدی مطابق ۱۸۷۷ میلادی بهاءالله اگرچه همچنان یک زندانی بود اجازه یافت که از شهر عکا خارج شود. او ابتدا برای حدود دو سال در عمارتی در شمال عکا به نام مزرعه ساکن شد[۴۰] و سپس از ۱۲۵۶ خورشیدی برابر با ۱۸۷۹ میلادی تا هنگام درگذشت در سال ۱۲۷۰ خورشیدی برابر با ۱۸۹۲ میلادی در بهجی ساکن بود.
بهاءالله رسالتش را در دوران اقامتش در ادرنه به صورت عمومی اعلان کرد. این اعلان عمومی در قالب صدور نامههایی به پادشاهان و سران ممالک صورت گرفت.[۱۰۰] که از جمله این نامهها میتوان نامه به ناپلئون سوم در فرانسه، نامه به پاپ اعظم، نامه به ناصرالدین شاه، پادشاه ایران و نامه به سلطان عبدالعزیز ترکیه اشاره کرد.
باب از نامههای صبح ازل استقبال میکرد و ادعا میکرد که آثار الهام الهی در نوشتههای او وجود دارد. پیشتر سبقت در ایمان، و عضویت در طبقه «علماء» شروط رهبری بابیان بود ولی به نظر میرسد باب صبح ازل را به دلیل تصور او در مورد توانایی درونی (فطرت) در دریافت علم الهی برای جانشینی انتخاب کرده است.[۲۴] به عقیدهٔ مکاوین برخلاف شواهد کافی بر وصی بودن صبح ازل، منابع متاخر بهائی این انتساب را کماهمیت جلوه داده یا تحریف کردند.[۲۲]:۴۹۷ اما صبحازل جوان مشروعیت و مرجعیت وسیعی نداشت و با سفر بهاءالله به کوههای سلیمانیه کردستان جامعهٔ بابی تحت رهبری او دچار تشتت گشته و در گوشهکنار افراد متعددی ادعای مقامی الهی کردند.[۶] باب تأکید کرده بود که چهرهٔ آخرالزمانی دیگری به نام «من یظهرهالله»، عظیمتر از خود باب[۷۰] ظهور خواهد کرد.[۶] عصاره و هدف از رسالت باب همانطور که خود او همیشه بر آن تأکید داشت آماده کردن مردم برای این ظهور دوم و عظیمتر بود،[۷۰] ظهوری که به کرات آثار باب به آن اشاره میکند.[۷۱] در این زمان بابیان دلسرد به دنبال رهبری جایگزین باب میگشتند. صبح ازل در ابتدا رقیبان را تحمل میکرد و خود را در سرسلسلهٔ ظهورات میدانست، گرچه بعدها رقیبان را دیگر تحمل نکرد. اما بهاءالله از ابتدا ظهورات بابی دیگر را کماهمیت جلوهداده و بر جایگاه بلند خود تأکید میکرد.[۶]
از دیگر آثار بزرگ و مهم بهاءالله میتوان به کلمات مکنونه، هفت وادی، چهار وادی، جواهر الاسرار و الواح خطاب به سلاطین اشاره کرد.